پرواز و تنهایی ... شب و سایه ها ... من و ترانه ها ... شاید من دورترین آرزوی مبهم یک ترانه در ذهن تو باشم ... در اینجا به عمق آرامشی عجیب می رسم حتی اگر نخوانی ام ...
اینک در سطر سطر جملات پنهانم عاشقانه هایم را می نویسم تا شاید اندکی میل پر کشیدن به سویت را تسکین بخشد و من چه غریبانه گم شده ام میان حضور نا تمام تو ...
و تو پنهان شده ای در اعماق ناب ترین احساساتم ....
گذشتن از خواسته ها یا خواستن گذشته ها ! فقط تو می دانی و من . معنای گذشتن از خواسته ها را و خواستن گذشته ها ...
می دانی من به قداست اینها فکر می کنم . صدای قلب غمگینم را می شنوی ؟ می گرید :همان قلب صادق و عاشق سکوت . بغض . بعضی که فرو خوردنیست . بعضی که بر جا مانده ی یک فریاد است . بعضی که نخواهد شکست تا نگهبان غرور شکسته ای باشد که مدتهاست در دریای آرام زندگی ام ته نشین شده ... !
می دانستی برای داشتن دل دریایی لازم نیست دلت را به دریا بزنی ؟
باید دریا را در سینه داشته باشی بی آنکه اسیرش کنی ...